معنی فارسی subassemblage

B1

زیرمجموعه، جزئی از یک مجموعه بزرگتر که به تولید یا ساخت آن کمک می‌کند.

A smaller assembly that is part of a larger assembly.

example
معنی(example):

این خودرو از چندین زیرمجموعه تشکیل شده است.

مثال:

The car is made up of several subassemblages.

معنی(example):

هر زیرمجموعه نقش مهمی در محصول نهایی دارد.

مثال:

Each subassemblage plays a crucial role in the final product.

معنی فارسی کلمه subassemblage

: معنی subassemblage به فارسی

زیرمجموعه، جزئی از یک مجموعه بزرگتر که به تولید یا ساخت آن کمک می‌کند.