معنی فارسی subassociatively
B1به شیوهای که در آن روابط بین دو یا چند عنصر به صورت زیرمجموعهای درک و تجزیه و تحلیل شود.
In a manner where relationships between two or more elements are understood and analyzed as subsets.
- ADVERB
example
معنی(example):
گروهها بهطور زیرمجموعی برای تشکیل یک جامعه بزرگتر به هم مرتبط شدند.
مثال:
The groups connected subassociatively to form a larger community.
معنی(example):
آنها مفهوم را بهطور زیرمجموعی درک کردند و ایدههای کوچکتر را به موارد بزرگتر مرتبط کردند.
مثال:
They understood the concept subassociatively, linking smaller ideas to bigger ones.
معنی فارسی کلمه subassociatively
:
به شیوهای که در آن روابط بین دو یا چند عنصر به صورت زیرمجموعهای درک و تجزیه و تحلیل شود.