معنی فارسی subbranched

B1

زیرشاخه‌دار به ساختاری اشاره دارد که دارای شاخه‌های فرعی است.

Describing a structure that has additional smaller branches stemming from the main ones.

example
معنی(example):

این گیاه ساقه‌های زیرشاخه‌دار دارد که باعث می‌شود پرتر به نظر برسد.

مثال:

The plant has subbranched stems that make it look fuller.

معنی(example):

در بوم‌شناسی، ساختارهای زیرشاخه‌دار می‌توانند از برگ‌ها و گل‌های بیشتری پشتیبانی کنند.

مثال:

In ecology, subbranched structures can support more leaves and flowers.

معنی فارسی کلمه subbranched

: معنی subbranched به فارسی

زیرشاخه‌دار به ساختاری اشاره دارد که دارای شاخه‌های فرعی است.