معنی فارسی subcaptainship
B2زیر کاپیتانی، جنبهای از رهبری که در آن فرد به عنوان زیر کاپیتان عمل میکند.
The act or state of being a subcaptain.
- NOUN
example
معنی(example):
او به خاطر زیر کاپیتانیاش در طول اکتشاف مورد تحسین قرار گرفت.
مثال:
He was praised for his subcaptainship during the expedition.
معنی(example):
زیر کاپیتانی اغلب مهارتهای ارتباطی قوی را میطلبد.
مثال:
Subcaptainship often requires strong communication skills.
معنی فارسی کلمه subcaptainship
:
زیر کاپیتانی، جنبهای از رهبری که در آن فرد به عنوان زیر کاپیتان عمل میکند.