معنی فارسی subconstellation
B1زیرصورت فلکی، گروهی از ستارهها که به عنوان یک زیر مجموعه در یک صورت فلکی بزرگتر شناخته میشود.
A smaller grouping of stars that is part of a larger constellation.
- NOUN
example
معنی(example):
یک زیرصورت فلکی گروهی کوچک از ستارهها است که درون یک صورت فلکی بزرگتر قرار دارد.
مثال:
A subconstellation is a smaller group of stars within a larger constellation.
معنی(example):
ستارهشناس چندین زیرصورت فلکی را در آسمان شب شناسایی کرد.
مثال:
The astronomer identified several subconstellations in the night sky.
معنی فارسی کلمه subconstellation
:
زیرصورت فلکی، گروهی از ستارهها که به عنوان یک زیر مجموعه در یک صورت فلکی بزرگتر شناخته میشود.