معنی فارسی subcordiform
B2به معنای داشتن شکلی نزدیک به شکل کلیپ، مانند قلب.
Resembling a heart shape, somewhat cordate.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
میوه به شکل زیرکلیپ بود که شبیه قلب بود.
مثال:
The fruit was subcordiform in shape, resembling a heart.
معنی(example):
باغبان گیاهانی با برگهای زیرکلیپ را ترجیح میداد.
مثال:
The gardener preferred plants with subcordiform leaves.
معنی فارسی کلمه subcordiform
:
به معنای داشتن شکلی نزدیک به شکل کلیپ، مانند قلب.