معنی فارسی subcurate
B1زیر نظر گرفتن یا مدیریت یک نمایشگاه یا مجموعه هنری به گونهای که بر اساس هدف یا دیدگاه خاصی باشد.
To curate something, particularly an exhibition or collection, with a specific personal perspective or intention.
- VERB
example
معنی(example):
هنرمند تصمیم گرفت نمایشگاه خود را زیر نظر خودش ترتیب دهد.
مثال:
The artist decided to subcurate her own exhibition.
معنی(example):
او میخواست مجموعه را بهگونهای زیر نظر خودش مرتب کند که دیدگاه شخصیاش را نشان دهد.
مثال:
He wanted to subcurate the collection to reflect his personal vision.
معنی فارسی کلمه subcurate
:
زیر نظر گرفتن یا مدیریت یک نمایشگاه یا مجموعه هنری به گونهای که بر اساس هدف یا دیدگاه خاصی باشد.