معنی فارسی subdeputy

B2

معاون، فردی که به رئیس اصلی یا نماینده اجتماعی در انجام امور کمک می‌کند.

A person who serves as a deputy to another, especially in a political or administrative context.

example
معنی(example):

معاون رئیس اداره عملیات روزانه را مدیریت کرد.

مثال:

The subdeputy managed the daily operations of the office.

معنی(example):

به عنوان معاون رئیس، او در انجام وظایف مختلف به معاون اصلی کمک کرد.

مثال:

As a subdeputy, he assisted the main deputy in various tasks.

معنی فارسی کلمه subdeputy

: معنی subdeputy به فارسی

معاون، فردی که به رئیس اصلی یا نماینده اجتماعی در انجام امور کمک می‌کند.