معنی فارسی subdistinguished
B2زیرمجموعهای تشخیص دادهشده، به تفکیک کردن و مشخص کردن تفاوتها در میان یک گروه یا دسته.
Identified or categorized into distinguished subtypes.
- VERB
example
معنی(example):
او بین دو گونهی مشابه زیرمجموعهای قائل شد.
مثال:
He subdistinguished between the two similar species.
معنی(example):
این مطالعه اشکال مختلف بیماری را بهصورت زیرمجموعهای برای درمان بهتر تفکیک کرد.
مثال:
The study subdistinguished various forms of the disease for better treatment.
معنی فارسی کلمه subdistinguished
:
زیرمجموعهای تشخیص دادهشده، به تفکیک کردن و مشخص کردن تفاوتها در میان یک گروه یا دسته.