معنی فارسی subdominant
B2زیر تسلط، به چیزی اشاره دارد که در یک سیستم یا ساختار، مقام دوم را اشغال میکند یا از نظر اهمیت زیر عنصر اصلی است.
Referring to a secondary or supporting role in a hierarchy or system.
- noun
noun
معنی(noun):
The fourth tone of a scale.
معنی(noun):
The triad built on the subdominant tone.
example
معنی(example):
آکورد زیر تسلط تنوعی به موسیقی اضافه میکند.
مثال:
The subdominant chord adds variety to the music.
معنی(example):
در یک سلسله مراتب، بازیکن زیر تسلط از بازیکن تسلط حمایت میکند.
مثال:
In a hierarchy, the subdominant player supports the dominant player.
معنی فارسی کلمه subdominant
:
زیر تسلط، به چیزی اشاره دارد که در یک سیستم یا ساختار، مقام دوم را اشغال میکند یا از نظر اهمیت زیر عنصر اصلی است.