معنی فارسی subduer

B1

شخصی که قدرت یا تأثیرات مشغله یا مختل کننده را کنترل می‌کند.

One who subdues; someone who brings under control.

example
معنی(example):

سرکوب‌گر اسب وحشی را رام کرد.

مثال:

The subduer tamed the wild horse.

معنی(example):

او به عنوان سرکوب‌گر هرج و مرج در سازمان شناخته شد.

مثال:

He was recognized as the subduer of chaos in the organization.

معنی فارسی کلمه subduer

: معنی subduer به فارسی

شخصی که قدرت یا تأثیرات مشغله یا مختل کننده را کنترل می‌کند.