معنی فارسی subemployed

B1

به معنای اشتغالی است که به طور کامل متناسب با توانایی‌ها و مهارت‌ها نیست.

Referring to individuals working in jobs that do not utilize their skills to the fullest.

example
معنی(example):

بسیاری از افراد احساس می‌کنند که حتی وقتی شغف دارند، زیر اشتغال هستند.

مثال:

Many people feel subemployed even when they have jobs.

معنی(example):

او متوجه شد که در موقعیت کنونی‌اش زیر اشتغال است.

مثال:

He realized he was subemployed in his current position.

معنی فارسی کلمه subemployed

: معنی subemployed به فارسی

به معنای اشتغالی است که به طور کامل متناسب با توانایی‌ها و مهارت‌ها نیست.