معنی فارسی subinfeudatory
B1کسی که زمین را تحت اختیار یک لرد بزرگتر دارد.
A lord who holds land from a superior lord.
- NOUN
example
معنی(example):
یک زیرمجموعهدار زمینی را تحت اختیار یک لرد بزرگتر دارد.
مثال:
A subinfeudatory holds land under a greater lord.
معنی(example):
زیرمجموعهدار باید به لرد اصلی مالیات پرداخت میکرد.
مثال:
The subinfeudatory had to pay dues to the primary lord.
معنی فارسی کلمه subinfeudatory
:
کسی که زمین را تحت اختیار یک لرد بزرگتر دارد.