معنی فارسی subinfluent
B2نفوذگر فرعی به فرد یا عاملی اشاره دارد که تأثیر کمتری نسبت به عوامل اصلی دارد اما هنوز هم میتواند نقش مهمی ایفا کند.
Referring to someone or something that has a lesser influence compared to primary influencers while still contributing meaningfully.
- NOUN
example
معنی(example):
او به عنوان یک نفوذگر فرعی در پروژه عمل کرد و از رهبران اصلی حمایت کرد.
مثال:
She acted as a subinfluent in the project, supporting the main leaders.
معنی(example):
در جلسات، نقش او بیشتر به عنوان یک نفوذگر فرعی بود تا یک عامل قاطع.
مثال:
In discussions, his role was more of a subinfluent than a decisive factor.
معنی فارسی کلمه subinfluent
:
نفوذگر فرعی به فرد یا عاملی اشاره دارد که تأثیر کمتری نسبت به عوامل اصلی دارد اما هنوز هم میتواند نقش مهمی ایفا کند.