معنی فارسی subjunctively
B2به شکلی مربوط به حالت شرطی به کار میرود، به ویژه در زبان انگلیسی.
In a manner that expresses wishes, hypotheticals, or conditions contrary to fact.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به صورت شروطی صحبت کرد و تردیدهای خود را در مورد وضعیت نشان داد.
مثال:
She spoke subjunctively, indicating her doubts about the situation.
معنی(example):
زمانی که مینویسید، استفاده از حالت شرطی میتواند سناریوهای فرضی را بیان کند.
مثال:
When writing, using subjunctively can express hypothetical scenarios.
معنی فارسی کلمه subjunctively
:
به شکلی مربوط به حالت شرطی به کار میرود، به ویژه در زبان انگلیسی.