معنی فارسی sublunary
C1 /sʌbˈluːnəɹi/به زندگی و چالش‌هایی که در دنیای زمینی و زیر قمر برپا می‌شود اشاره دارد.
Pertaining to the earthly, rather than the celestial; seen as temporary and flawed.
- noun
- adjective
noun
معنی(noun):
Any worldly thing.
adjective
معنی(adjective):
Situated between the earth and the moon; sublunar or cislunar.
معنی(adjective):
Of this world (as opposed to heaven etc.); earthly, terrestrial.
example
معنی(example):
زندگی زیرماه اغلب به عنوان گذرا و ناقص دیده می‌شود.
مثال:
Sublunary life is often seen as transient and imperfect.
معنی(example):
او اغلب به چالش‌های زیرماه بشریت فکر می‌کرد.
مثال:
He often pondered the sublunary struggles of humanity.
معنی فارسی کلمه sublunary
:
به زندگی و چالش‌هایی که در دنیای زمینی و زیر قمر برپا می‌شود اشاره دارد.
