معنی فارسی submedially

B2

به طور زیر مدیالی، به شکلی که در پایین طرف میانه یک ساختار قرار بگیرد.

In a manner that is situated beneath the median line of a structure.

example
معنی(example):

الیاف عصبی به صورت زیر مدیالی مرتب شده بودند.

مثال:

The nerve fibers were arranged submedially.

معنی(example):

آنها به طور زیر مدیالی به مشکل نزدیک شدند تا دقت را تضمین کنند.

مثال:

They approached the problem submedially to ensure accuracy.

معنی فارسی کلمه submedially

: معنی submedially به فارسی

به طور زیر مدیالی، به شکلی که در پایین طرف میانه یک ساختار قرار بگیرد.