معنی فارسی subnetworks
B2زیر شبکهها، زیرمجموعهای از یک شبکه بزرگتر که برای بهینهسازی مدیریت و کنترل ترافیک شبکه استفاده میشود.
A smaller network that is part of a larger network, often used to improve network performance.
- noun
noun
معنی(noun):
A subsection of a network.
example
معنی(example):
شرکت پیکربندیهای مختلف زیر شبکهای برای بخشهای مختلف ایجاد کرد.
مثال:
The company created various subnetwork configurations for different departments.
معنی(example):
زیر شبکهها به مدیریت ترافیک شبکه بهطور مؤثر کمک میکنند.
مثال:
Subnetworks help manage network traffic efficiently.
معنی فارسی کلمه subnetworks
:
زیر شبکهها، زیرمجموعهای از یک شبکه بزرگتر که برای بهینهسازی مدیریت و کنترل ترافیک شبکه استفاده میشود.