معنی فارسی subovate

B2

شکل بیضی که کمی به سمت زیرین پهن‌تر می‌شود.

Having a shape that is somewhat oval but flatter or less rounded.

example
معنی(example):

برگ به شکل سابووایتی توصیف شده بود.

مثال:

The leaf was described as subovate in its shape.

معنی(example):

گیاهشناسان معمولاً از اصطلاح سابووایت برای توصیف اشکال خاص برگ استفاده می‌کنند.

مثال:

Botanists often use the term subovate to describe certain leaf shapes.

معنی فارسی کلمه subovate

: معنی subovate به فارسی

شکل بیضی که کمی به سمت زیرین پهن‌تر می‌شود.