معنی فارسی subplinth
B1سابپلینت، به پایه یا سطحی زیرین اشاره دارد که معمولاً به عنوان حمایتکننده برای ساختارهای بالایی عمل میکند.
A base or platform that supports another structure above it.
- NOUN
example
معنی(example):
باستانشناس در حین حفاری یک سابپلینت پیدا کرد.
مثال:
The archaeologist discovered a subplinth during the dig.
معنی(example):
سابپلینت ساختار اصلی بالای خود را حمایت میکند.
مثال:
The subplinth supports the main structure above it.
معنی فارسی کلمه subplinth
:
سابپلینت، به پایه یا سطحی زیرین اشاره دارد که معمولاً به عنوان حمایتکننده برای ساختارهای بالایی عمل میکند.