معنی فارسی subrotund
B1شکل تقریباً گرد یا بیضوی، در توصیف اشیاء به کار میرود.
Somewhat rounded in shape, often used to describe objects.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
شکل بیضوی میوه آن را راحتتر برای برداشت میکند.
مثال:
The subrotund shape of the fruit makes it easy to handle.
معنی(example):
او شیء بیضوی را به عنوان شیئی نسبتاً گرد توصیف کرد.
مثال:
He described the subrotund object as being somewhat rounded.
معنی فارسی کلمه subrotund
:
شکل تقریباً گرد یا بیضوی، در توصیف اشیاء به کار میرود.