معنی فارسی substantivized
B2تبدیل شده به اسم در گرامر؛ در پاسخ به ساختار نحوی.
Having been converted into a noun from another grammatical form.
- VERB
example
معنی(example):
این صفت بهعنوان یک اسم جدید اسمگرایی شده است.
مثال:
The adjective was substantivized to become a new noun.
معنی(example):
بسیاری از اصطلاحات فنی در این حوزه اسمگرایی شدهاند.
مثال:
Many technical terms have been substantivized in the field.
معنی فارسی کلمه substantivized
:
تبدیل شده به اسم در گرامر؛ در پاسخ به ساختار نحوی.