معنی فارسی subsultorily

B1

به صورت ناگهانی و غیرقابل پیش‌بینی، با حرکتی سریع و جهشی.

In a manner characterized by abrupt and sudden movement.

example
معنی(example):

آب به طور ناگهانی بر روی سنگ‌ها جاری شد و امواج کوچکی ایجاد کرد.

مثال:

The water flowed subsultorily over the rocks, creating small waves.

معنی(example):

اسب به طور ناگهانی حرکت می‌کرد و در میدان پرش‌های سریعی می‌زد.

مثال:

The horse moved subsultorily, making quick jumps across the field.

معنی فارسی کلمه subsultorily

: معنی subsultorily به فارسی

به صورت ناگهانی و غیرقابل پیش‌بینی، با حرکتی سریع و جهشی.