معنی فارسی subterjacent

B1

چیزی که در زیر چیزی دیگر قرار دارد و بر قابلیت‌های آن تأثیر می‌گذارد.

Situated or occurring beneath; underlying in position.

example
معنی(example):

لایه‌های زیرین سنگ، مواد معدنی مهمی را در خود داشتند.

مثال:

The subterjacent layers of rock held important minerals.

معنی(example):

سازه‌های زیرین معمولاً بر پایداری ساختمان‌ها تأثیر می‌گذارند.

مثال:

Subterjacent structures often influence the stability of buildings.

معنی فارسی کلمه subterjacent

: معنی subterjacent به فارسی

چیزی که در زیر چیزی دیگر قرار دارد و بر قابلیت‌های آن تأثیر می‌گذارد.