معنی فارسی subtotal
A2مجموع موقت، بخشی از کل مبلغ که قبل از افزودن مالیات محاسبه می‌شود.
The total amount before tax or additional charges; an intermediate total.
- noun
- verb
- adjective
noun
معنی(noun):
The total for a part of a list of numbers being summed.
verb
معنی(verb):
To calculate a subtotal.
adjective
معنی(adjective):
Less than total; partial.
example
معنی(example):
مجموع موقت خریدهای شما در رسید نمایش داده می‌شود.
مثال:
The subtotal of your purchases is displayed on the receipt.
معنی(example):
قیمت اقلام را جمع کنید تا مجموع موقت قبل از مالیات را پیدا کنید.
مثال:
Add the items' prices to find the subtotal before tax.
معنی فارسی کلمه subtotal
:
مجموع موقت، بخشی از کل مبلغ که قبل از افزودن مالیات محاسبه می‌شود.
