معنی فارسی subunit
B1زیرواحد، جزء کوچکتری که بخشی از یک کل بزرگتر است.
A smaller part that is part of a larger system or structure.
- noun
noun
معنی(noun):
Any subdivision of a larger unit.
معنی(noun):
A protein subunit.
example
معنی(example):
هر بخش در شرکت به عنوان یک زیرواحد از سازمان بزرگتر عمل می‌کند.
مثال:
Each department in the company operates as a subunit of the larger organization.
معنی(example):
در زیست‌شناسی، یک زیرواحد می‌تواند به قسمت‌های کوچکتر اشاره کند که یک ساختار بزرگتر را تشکیل می‌دهند.
مثال:
In biology, a subunit can refer to smaller parts that make up a larger structure.
معنی فارسی کلمه subunit
:
زیرواحد، جزء کوچکتری که بخشی از یک کل بزرگتر است.
