معنی فارسی subwardenship
B1معنای مقام معاون، مسئولیتهایی که به معاون یک مقام اصلی مشخص میشود، بهویژه در محیطهای آموزشی یا سازمانی.
The position or role of a subwarden, typically in a school or institution, involving specific responsibilities.
- NOUN
example
معنی(example):
مدرسه یک معاون را برای کمک به امور دانشجویی منصوب کرد.
مثال:
The school appointed a subwarden to assist with student affairs.
معنی(example):
داشتن مقام معاون به مهارتهای رهبری خوبی نیاز دارد.
مثال:
Being a subwarden requires good leadership skills.
معنی فارسی کلمه subwardenship
:
معنای مقام معاون، مسئولیتهایی که به معاون یک مقام اصلی مشخص میشود، بهویژه در محیطهای آموزشی یا سازمانی.