معنی فارسی sufficiency
B2کافی بودن، وضعیتی که در آن منابع یا اطلاعات به اندازه کافی موجود است.
The condition of being adequate or enough.
- noun
noun
معنی(noun):
The quality or condition of being sufficient.
معنی(noun):
An adequate amount.
example
معنی(example):
کفایت منابع برای موفقیت حیاتی است.
مثال:
The sufficiency of resources is crucial for success.
معنی(example):
اطلاعات کافی به صورت آنلاین در دسترس است.
مثال:
There is a sufficiency of information available online.
معنی فارسی کلمه sufficiency
:
کافی بودن، وضعیتی که در آن منابع یا اطلاعات به اندازه کافی موجود است.