معنی فارسی sulculate
B2دارای شیارها یا حفرههایی که در رویه یا ساختار ظاهری شیء وجود دارند.
Characterized by having grooves or furrows.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
الگوی سلوکوله بر روی صدف جذاب بود.
مثال:
The sulculate pattern on the shell was fascinating.
معنی(example):
برخی از گلها طراحی سلوکولهای روی گلبرگهای خود دارند.
مثال:
Certain flowers exhibit a sulculate design on their petals.
معنی فارسی کلمه sulculate
:
دارای شیارها یا حفرههایی که در رویه یا ساختار ظاهری شیء وجود دارند.