معنی فارسی sulk

B1 /sʌlk/

به‌معنای گرفتن حالتی از ناراحتی و گوشه‌گیری، به‌خصوص وقتی شخص نخواهد با دیگران صحبت کند.

To be silently morose or sulky; to show displeasure by sullen behavior.

noun
معنی(noun):

A state of sulking.

مثال:

Leo has been in a sulk all morning.

verb
معنی(verb):

To express ill humor or offence by remaining sullenly silent or withdrawn.

example
معنی(example):

بعد از باختن در بازی، او تصمیم گرفت در اتاقش خود را در اندوه فرو ببرد.

مثال:

After losing the game, he decided to sulk in his room.

معنی(example):

او تمایل دارد هر بار که طبق خواسته‌اش پیش نمی‌رود، در اندوه فرو برود.

مثال:

She tends to sulk whenever she doesn't get her way.

معنی فارسی کلمه sulk

: معنی sulk به فارسی

به‌معنای گرفتن حالتی از ناراحتی و گوشه‌گیری، به‌خصوص وقتی شخص نخواهد با دیگران صحبت کند.