معنی فارسی summerward

B1

به سمت تابستان، به بیان جغرافیایی، به سوئی که به گرمای تابستان نزدیک‌تر است.

Toward summer; in the direction of summer.

example
معنی(example):

این مسیر به سمت تابستان به سوی باغ می‌رود.

مثال:

The path leads summerward towards the garden.

معنی(example):

آنها به سمت تابستان سفر کردند تا از آفتاب گرم لذت ببرند.

مثال:

They traveled summerward to enjoy the warm sun.

معنی فارسی کلمه summerward

: معنی summerward به فارسی

به سمت تابستان، به بیان جغرافیایی، به سوئی که به گرمای تابستان نزدیک‌تر است.