معنی فارسی summing-up
B1خلاصهای از یک موضوع یا بحث بهمنظور ارائه نکات اصلی و مهم.
The act of summarizing something; presenting the main points in a concise form.
- NOUN
example
معنی(example):
معلم در پایان درس یک خلاصه از آن را ارائه داد.
مثال:
The teacher gave a summing-up of the lesson at the end.
معنی(example):
در خلاصهسازی، ما نکات کلیدی پروژهمان را مورد بحث قرار دادیم.
مثال:
In the summing-up, we discussed the key points of our project.
معنی فارسی کلمه summing-up
:
خلاصهای از یک موضوع یا بحث بهمنظور ارائه نکات اصلی و مهم.