معنی فارسی sunderance

B1

عمل جداسازی، به‌ویژه در زمینه‌های ساخت و ساز یا مدیریت.

The act of separating or dividing.

example
معنی(example):

جداسازی پل قدیمی برای امنیت ضروری بود.

مثال:

The sunderance of the old bridge was necessary for safety.

معنی(example):

آنها درباره جداسازی پروژه در جلسه صحبت کردند.

مثال:

They discussed the sunderance of the project during the meeting.

معنی فارسی کلمه sunderance

: معنی sunderance به فارسی

عمل جداسازی، به‌ویژه در زمینه‌های ساخت و ساز یا مدیریت.