معنی فارسی supering

B1

به کار بردن روش‌های ویژه برای تقویت یا بهبود چیزی.

To enhance or elevate something in an exceptional way.

example
معنی(example):

او در حال تقویت مهارت‌هایش به منظور تبدیل شدن به یک رقصنده بهتر است.

مثال:

She is supering her skills to become a better dancer.

معنی(example):

آنها در حال تقویت تیم خود با آموزش‌های اضافی هستند.

مثال:

They are supering their team with additional training.

معنی فارسی کلمه supering

: معنی supering به فارسی

به کار بردن روش‌های ویژه برای تقویت یا بهبود چیزی.