معنی فارسی superintending
B2نظارت، به معنای کنترل و هدایت فعالیتها یا پروژهها.
The act of overseeing or managing a project or group.
- verb
verb
معنی(verb):
To oversee the work of others; to supervise.
معنی(verb):
To administer the affairs of something or someone.
example
معنی(example):
او بر ساخت ساختمان جدید نظارت میکند.
مثال:
He is superintending the construction of the new building.
معنی(example):
او در طول پروژه بر تیم نظارت کرده است.
مثال:
She has been superintending the team during the project.
معنی فارسی کلمه superintending
:
نظارت، به معنای کنترل و هدایت فعالیتها یا پروژهها.
