معنی فارسی superordinates
B1اصطلاحاتی که تحت خود دستههای خاصتری را در بر میگیرند.
Terms that encompass a range of more specific terms.
- noun
noun
معنی(noun):
That which is superordinate.
معنی(noun):
A hypernym.
example
معنی(example):
در زبانشناسی، واژههای سوپررئوس اصطلاحات وسیعتری هستند که دستههای خاصی را در بر میگیرند.
مثال:
In language, superordinates are broader terms that encompass specific categories.
معنی(example):
سوپررئوسها به سازماندهی واژگان به صورت سلسلهمراتبی کمک میکنند.
مثال:
Superordinates help in organizing vocabulary hierarchically.
معنی فارسی کلمه superordinates
:
اصطلاحاتی که تحت خود دستههای خاصتری را در بر میگیرند.