معنی فارسی superponderance
B1فوقالعاده بودن، به معنای برتری یا تعداد زیاد شواهد یا دلایل نسبت به موارد دیگر.
An extraordinary dominance or prevalence of evidence or argument.
- NOUN
example
معنی(example):
فوقالعاده بودن شواهد منجر به صدور حکم سریع شد.
مثال:
The superponderance of evidence led to a quick verdict.
معنی(example):
استدلال او به دلیل وجود شواهد بسیار قویتر شده بود.
مثال:
Her argument was strengthened by the superponderance of facts.
معنی فارسی کلمه superponderance
:
فوقالعاده بودن، به معنای برتری یا تعداد زیاد شواهد یا دلایل نسبت به موارد دیگر.