معنی فارسی superposed
B2سوپرپوز شده به حالتی اشاره دارد که دو یا چند چیز بر روی یکدیگر قرار گرفته‌اند.
Arranged or placed on top of each other, often for comparison or artistic effect.
- verb
- adjective
verb
معنی(verb):
To place (one thing) on top of another.
معنی(verb):
To place (one geometric figure) on top of another in such a way that all common parts coincide.
adjective
معنی(adjective):
Superimposed
معنی(adjective):
That grows vertically above another part
example
معنی(example):
تصاویر روی هم قرار گرفتند تا یک اثر بصری جدید ایجاد کنند.
مثال:
The images were superposed to create a new visual effect.
معنی(example):
لایه‌های روی هم قرار گرفته عمق را به طراحی می‌افزایند.
مثال:
Superposed layers provide depth to the design.
معنی فارسی کلمه superposed
:
سوپرپوز شده به حالتی اشاره دارد که دو یا چند چیز بر روی یکدیگر قرار گرفته‌اند.
