معنی فارسی supp
B1مکمل، به معنی مادهای که به رژیم غذایی اضافه میشود تا مواد مغذی بیشتری فراهم کند.
A substance taken to supplement a diet, often to provide additional nutrients.
- OTHER
example
معنی(example):
پزشک توصیه کرد که یک مکمل ویتامین برای تقویت سیستم ایمنی مصرف شود.
مثال:
The doctor suggested taking a vitamin supp to boost immunity.
معنی(example):
من یک مکمل پروتئین برای برنامه ورزشیام خریدم.
مثال:
I bought a protein supp for my workout routine.
معنی فارسی کلمه supp
:
مکمل، به معنی مادهای که به رژیم غذایی اضافه میشود تا مواد مغذی بیشتری فراهم کند.