معنی فارسی supplantation
B2جایگزینی به معنای تغییر یا جایگزینی یک چیز با چیز دیگر است، به طور خاص زمانی که یکی به جای دیگری عمل کند.
The act of replacing one thing with another.
- NOUN
example
معنی(example):
جایگزینی روشهای سنتی با فناوری نوین میتواند چالشبرانگیز باشد.
مثال:
The supplantation of traditional methods with new technology can be challenging.
معنی(example):
جایگزینی زمانی رخ میدهد که یک نهاد جایگزین نهاد دیگری در یک نقش خاص شود.
مثال:
Supplantation occurs when one entity replaces another in a particular role.
معنی فارسی کلمه supplantation
:
جایگزینی به معنای تغییر یا جایگزینی یک چیز با چیز دیگر است، به طور خاص زمانی که یکی به جای دیگری عمل کند.