معنی فارسی supposital
B2فرضی، مرتبط با فرضیات یا نظریهها.
Relating to or based on suppositions.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
طبیعت فرضی بحث به مناظرههای ثمربخش منجر شد.
مثال:
The supposital nature of the discussion led to fruitful debates.
معنی(example):
او ادعاهای فرضی کرد که اثبات آنها دشوار بود.
مثال:
He made supposital claims that were hard to prove.
معنی فارسی کلمه supposital
:
فرضی، مرتبط با فرضیات یا نظریهها.