معنی فارسی suppressant

B2

درمانی که باعث کاهش یا توقف یک عمل جسمی خاص، به ویژه در بدن می‌شود.

A substance that reduces the intensity of a specific physiological function.

noun
معنی(noun):

A substance that suppresses.

example
معنی(example):

پزشک به او یک داروی مهارکننده داد تا به کنترل آلرژی‌هایش کمک کند.

مثال:

The doctor gave her a suppressant to help control her allergies.

معنی(example):

داروهای مهارکننده سرفه می‌توانند در زمان سرماخوردگی تسکین دهند.

مثال:

Cough suppressants can provide relief during a cold.

معنی فارسی کلمه suppressant

: معنی suppressant به فارسی

درمانی که باعث کاهش یا توقف یک عمل جسمی خاص، به ویژه در بدن می‌شود.