معنی فارسی survivoress
B1زنی که از یک حادثه یا بحران جان سالم به در میبرد.
A female survivor, especially in the context of a disaster or trauma.
- NOUN
example
معنی(example):
مستند شامل زنی بود که از این آزمون جان سالم به در برده بود.
مثال:
The documentary featured a survivoress who survived the ordeal.
معنی(example):
به عنوان یک بازمانده، او به یکی از حامیان آگاهی تبدیل شد.
مثال:
As a survivoress, she became an advocate for awareness.
معنی فارسی کلمه survivoress
:
زنی که از یک حادثه یا بحران جان سالم به در میبرد.