معنی فارسی suspirative

B2

مربوط به عمل تنفس یا بیان احساسات از طریق نفس کشیدن.

Relating to or expressive of a sigh.

example
معنی(example):

نکات تنفسی او نشان از عدم رضایتش داشت.

مثال:

His suspirative remarks hinted at his dissatisfaction.

معنی(example):

او هنگام خواندن اخبار یک آه تنفسی کشید.

مثال:

She gave a suspirative sigh while reading the news.

معنی فارسی کلمه suspirative

: معنی suspirative به فارسی

مربوط به عمل تنفس یا بیان احساسات از طریق نفس کشیدن.