معنی فارسی sustainment

B2

پشتیبانی و نگهداری مداوم از منابع یا خدمات.

The act of maintaining or providing ongoing support.

noun
معنی(noun):

The act of sustaining something

example
معنی(example):

نگهداری از منابع در مواقع اضطراری بسیار حیاتی است.

مثال:

The sustainment of resources is crucial during emergencies.

معنی(example):

عملیات نظامی نیاز به لجستیک برای نگهداری از نیروها دارد.

مثال:

Military operations require logistics for sustainment of troops.

معنی فارسی کلمه sustainment

: معنی sustainment به فارسی

پشتیبانی و نگهداری مداوم از منابع یا خدمات.