معنی فارسی sveltely
B1به معنی با ظرافت و چابکی حرکت کردن
In a graceful or lithe manner, characterized by elegance.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به آرامی و با ظرافت در طول زمین رقص حرکت کرد.
مثال:
She moved sveltely across the dance floor.
معنی(example):
او به آرامی و بدون ایجاد صدا از دیوار بالا رفت.
مثال:
He sveltely climbed the wall without making a sound.
معنی فارسی کلمه sveltely
:
به معنی با ظرافت و چابکی حرکت کردن