معنی فارسی swanny

B1

سوَنّی به زیبایی و شکوه مرتبط با قوها اشاره دارد.

Characteristic of or resembling a swan; graceful and elegant.

example
معنی(example):

چشم‌انداز سوَنّی بود، با قوهای زیبا که بر روی دریاچه شنا می‌کردند.

مثال:

The landscape was swanny, with elegant swans gliding across the lake.

معنی(example):

ما زیبایی سوَنّی پارک را در طول بازدید خود تحسین کردیم.

مثال:

We admired the swanny beauty of the park during our visit.

معنی فارسی کلمه swanny

: معنی swanny به فارسی

سوَنّی به زیبایی و شکوه مرتبط با قوها اشاره دارد.