معنی فارسی swardy

B1

مرتبط با چمن یا زمین‌های چمن‌ زار.

Relating to or covered with grass.

example
معنی(example):

منظره‌ ای با چمن‌ زار برای پیک نیک جذاب به نظر می‌رسید.

مثال:

The swardy landscape looked inviting for a picnic.

معنی(example):

لباس او با تپه‌های چمن‌ زار اطراف ما هماهنگ بود.

مثال:

Her dress matched the swardy hills around us.

معنی فارسی کلمه swardy

: معنی swardy به فارسی

مرتبط با چمن یا زمین‌های چمن‌ زار.