معنی فارسی swashingly
B1به صورت شجاعانه و باشکوه عمل کردن یا رفتار کردن.
In a bold, confident, and lively manner.
- ADVERB
example
معنی(example):
قهرمان با شجاعت روز را نجات داد.
مثال:
The hero swashingly saved the day.
معنی(example):
او با شجاعت در مهمانی رقصید.
مثال:
She danced swashingly at the party.
معنی فارسی کلمه swashingly
:
به صورت شجاعانه و باشکوه عمل کردن یا رفتار کردن.