معنی فارسی swathy
B2شاداب و سرحال، توصیف فضایی که در آن زندگی و نشاط وجود دارد.
Lively and vigorous; a description of a space that exudes life and vitality.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
مناظر شاداب با طراوت سبز پوشیده شده بود.
مثال:
The swathy landscape was filled with lush greenery.
معنی(example):
او از درخشش شاداب جنگل در سپیدهدم قدردانی کرد.
مثال:
He admired the swathy glow of the forest at dawn.
معنی فارسی کلمه swathy
:
شاداب و سرحال، توصیف فضایی که در آن زندگی و نشاط وجود دارد.